میدونی وقتی خدا داشت بدرقم می کرد بهم چی گفت؟
جایی که میری مردمی داره که میشکننت
نکنه غصه بخوری ، تو تنها نیستی
من درتوجریان دارم
تو کوله بارت عشق می گذارم که بگذری
قلب می گذارم که جا بدی
اشک میدهم که همراهیت کنه
و مرگ که بدونی برمی گردی پیشم
در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند.صادق هدایت/بوف کور
صفحه قبل 1 صفحه بعد